راحت و آسوده بودن. آسایش داشتن. (ناظم الاطباء). شادمان بودن. شادان بودن. (یادداشت مؤلف) :
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را.
حافظ.
، صحیح بودن. نکو بودن. درست بودن. موافق بودن:
خوش نبود با نظر مهتران
بودن او جز کف خنیاگران.
نظامی.
، سالم بودن. تندرست بودن. تندرستی داشتن. (ناظم الاطباء)
راحت و آسوده بودن. آسایش داشتن. (ناظم الاطباء). شادمان بودن. شادان بودن. (یادداشت مؤلف) :
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را.
حافظ.
، صحیح بودن. نکو بودن. درست بودن. موافق بودن:
خوش نبود با نظر مهتران
بودن او جز کف خنیاگران.
نظامی.
، سالم بودن. تندرست بودن. تندرستی داشتن. (ناظم الاطباء)